این رمان نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری است که در 332 صفحه به رویدادی واقعی در تاریخ اشاره دارد و داستان اثر بیانگر سرگذشت زندگی دعبل شاعر و ذاکر فضائل اهل بیت(ع) است که در زمان امامت امام رضا(ع) می زیست.
در این داستان آشنایی وی با همسر سازش ناپذیرش زلفا، رویدادی عاشقانه را دل تاریخ روایت میکند. دعبل و زلفا که همزمان با دهه کرامت سال 96 توسط بهنشر منتشر شده بود تاکنون چهل و دو بار تجدید چاپ شده است.
در بخشی از کتاب آمده است: «امام در حالی که اشکشان را پاک میکردند، فرمودند: دعبل! اجازه میدهی در این جا، دو بیت به قصیدهات اضافه کنم تا کامل شود. دعبل میدانست این افتخاری است که برای نخستین بار نصیب شاعری میشود. با خوشحالی گفت: فدایتان شوم! به چنین سعادتی مباهات میکنم! امام چنین سرود: «و از این خاندان قبری به طوس است که ای وای از مصیبتش که دل را به آتش میکشد تا آن زمان که خداوند، قائمش را برانگیزد و غمها و مصیبتهای ما را بزداید!» دعبل درنگی کرد و با تعجب پرسید: ای فرزند گرامی رسول خدا(ص)، این قبر مطهر کدام بزرگوار است؟ نشنیدهام که چنین قبری در طوس باشد! امام با لبخندی حزین فرمود: این قبر من خواهد بود و دیری نمیگذرد که میعادگاه شیعیانم و زیارتکنندگانم خواهد شد. بدان هرکس مرا در دیار غربتم، در طوس زیارت کند، در قیامت آمرزیده است و با من خواهد بود».